باز دیروز جهد می کردی !
که ز عهد قدیم یاد آرم
سرد و بی اعتنا تورا گفتم :
که دگر دوستت نمی دارم
ذره های تنم فغان کردند
که خدا را ، دروغ می گوید !
جز تو نامی ز کس نمی آرد
جز تو کامی ز کس نمی جوید
تا گلویم رسید فریادی
کاین سخن در شمار باور نیست
جز تو، دانند عالمی، که مرا
در دل و جان هوای دیگر نیست
لیک آرام ماندم و خاموش
ناله ها را شکسته در دل تنگ
تا طپش های دل نهان ماند،
سینه ی خسته را فشرده به چنگ
در نگاهم شکفته بود این راز
که دلم کی ز مهر، خالی بود؟
لیک تا پوشم از تو، دیده ی من
بر گل رنگ رنگ قالی بود
دوستت دارم و نمی گویم
تا غرورم کشد به بیماری
زانکه می دانم این حقیقت را
که دگر دوستم..... نمی داری ...
سیمین بهبهانی
یادشان جاویدان ...
خرید شارژ ایرانسل
خرید شارژ ایرانسل
خرید شارژ ایرانسل